بخشی از مقدمه دکتر وحید ضیایی بر کتاب تذکره شاعران اردبیل .جلد اول
شعر و شمشیر
مناره ها و گنبدها،پاورچین پاورچین، صلاه پنج گانه در کوچه پس کوچه های شهری که داد و ستدش سر پوشیده است و در قوس دو مناره جای داده ،اوراق فروش های کهنه کتاب هایش را. در شهری به ماندگاری چند پل، به هفت نشسته،چون پیرانی سال آزده و خضر صفت،که هر سلسله ای، رنگی و آبی بر صورت تاریخمندش زده و چراغی از او آویخته، پل های کوتاهی که بیشتر پناهگاه بوده تا راه عبور و گفتگو... عبور گاه زنجیریان باروهای تبعیدی اش. او که از کویر واژه می آورد، در برف گیر کوهستان، چراغی خواهد داشت در تند باد حسرت و خواهش . شهری به غبار نشسته از تاراج قبایل نزدیک،زخم دیده از پنجه ی خرسی دور. با مردمی که در کهن سالی سوز و دیر سالی سرما، زیر کرسی زمزمه های شبانه، در اندک چراغ و سختی چندین ماهه های کولاک ، میراث دار نقلی تازه شده اند برای هر نو آمده ، در محدوده ی کوچه های برف گیر و سلام های یخزده.
وحید ضیایی
آذری از ۹۴
- ۹۴/۱۰/۱۰
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.